دریا...
دلم برای دریا تنگ شده...
خیلی...
یادش بخیر...
کنارش می نشستم بدون هیچ دغدغه ای...
خیلی چیزا از ذهنم پاک می شد...
حتی بدی های تو...
حتی کم محلی هایت...
حتی دروغ هایت...
کنار دریا احساس آرامش می کردم...
تا قبل از اون اتفاق...
یادت هست؟؟...
حالا می ترسم...
که برم کنارش بشینم...
می ترسم تمام خاطراتم زنده بشه...
می ترسم خاطراتی که سعی کردم از ذهنم پاک کنم دوباره پیداشون بشه...
از یاد تو...
از خاطرات تو...
از خود تو می ترسم...
خیلی می ترسم...
سعی کن دیگه هیچ وقت پیدات نشه...
هیچ وقت...!!!
[cb:post_titl
e]
نظرات شما عزیزان:
|